ENGLISH IDIOMS: Blue Blood

in #perisan7 years ago
Blue Blood خون آبی
The Definition: تعریف:
a person of aristocratic or wealthy ancestry یک فرد اشرافی یا ثروتمند نسب
Example: مثال:
Because his great-grandparents made millions, he is regarded as one of the city's blue bloods. چون خود را بزرگ پدربزرگ و مادربزرگ میلیون ها ساخته شده است, او به عنوان یکی از شهرستان خون آبی.