غزلی از مولوی
اندکاندک جمع مستان میرسند
اندکاندک میپرستان میرسند
دلنوازان نازنازان در رهاند
گلعذاران از گلستان میرسند
اندکاندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان میرسند
جمله دامنهای پرزر همچو کان
از برای تنگدستان میرسند
لاغران خسته از مرعای عشق
فربهان و تندرستان میرسند
جان پاکان چون شعاع آفتاب
از چنان بالا به پَستان میرسند
خرم آن باغی که بهر مریمان
میوههای نو زمستان میرسند
اصلشان لطفست و هم واگشت لطف
هم ز بستان سوی بستان میرسند
@marziehshahabi got you a $8.3 @minnowbooster upgoat, nice! (Image: pixabay.com)
Want a boost? Click here to read more! @originalworks
دوستان بسیار خوب