خودم را می‌شناسم؛

in #photography3 hours ago

خودم را می‌شناسم. این شناخت از جایی نیامده که پر از صدا و تأیید دیگران باشد. از سال‌هایی آمده که سکوت، همراهم بوده و ایستادن، انتخابم. من ساده می‌ایستم در میان این هیاهو، اما محکم. نه برای دیده شدن، نه برای اثبات چیزی، فقط برای آن‌که بدانم کجا هستم و چرا ایستاده‌ام.

در دنیایی که همه در حال شتاب‌اند، آرام بودن گاهی به اشتباه ضعف تعبیر می‌شود. اما من آموخته‌ام که آرامش، نتیجه‌ی فهم عمیق است. کسی که خودش را می‌شناسد، نیازی به فریاد ندارد. نیازی به توضیح‌های طولانی، واکنش‌های سریع، یا دفاع‌های بی‌پایان نمی‌بیند. سکوت او، حاصل اعتماد است؛ اعتماد به مسیر، به تصمیم، و به خویشتن.

سال‌ها کار، مسئولیت، و مواجهه با واقعیت‌های سخت زندگی به من آموخته که استحکام همیشه با صدا نمی‌آید. بعضی از محکم‌ترین ایستادن‌ها، بی‌حرکت و بی‌کلام‌اند. مثل ریشه‌ای که دیده نمی‌شود، اما در برابر باد مقاومت می‌کند. من این شکل از استقامت را انتخاب کرده‌ام؛ آرام، اما پابرجا.

هیاهوی اطراف گاهی وسوسه‌برانگیز است. آدم را دعوت می‌کند به واکنش، به شبیه شدن، به گم شدن در جمع. اما شناخت خود، مثل چراغی است که راه را نشان می‌دهد. وقتی بدانی که چه می‌خواهی و چه نمی‌خواهی، بسیاری از صداها خودبه‌خود خاموش می‌شوند. دیگر لازم نیست در هر بحثی حاضر شوی یا هر قضاوتی را پاسخ بدهی.

آرامش و سکوت، امضای من است. نه از سر فاصله گرفتن، بلکه از سر انتخاب. انتخاب اینکه انرژی‌ام را کجا خرج کنم، کجا بایستم و کجا عبور کنم. این سکوت، خالی نیست؛ پر است از تجربه، فکر، و درک. پر است از لحظه‌هایی که یاد گرفتم شنیدن، گاهی از گفتن عمیق‌تر است.

خودم را می‌شناسم، و همین شناخت به من اجازه می‌دهد ساده زندگی کنم. سادگی‌ای که از بی‌نیازی می‌آید، نه از کمبود. در میان شلوغی دنیا، من جای خودم را پیدا کرده‌ام؛ جایی آرام، اما محکم.